مرگ کورش
نوشته شده توسط : سورنا

 

مرگ كوروش:

 

درباره مرگ كوروش روايات گوناگوني وجود داشته است.اما در يك تقسيم بندي كلي اين روايتها دو گونه فرجام براي كوروش بازگو مي كنند:مرگ طبيعي و كشته شدن در ميدان نبرد.هرودوت مورخ مشهور يوناني خود به اين موضوع اشاره كرده و مي گويد در مورد مرگ كوروش روايتهاي گوناگوني وجود دارد كه خود يكي را از ميان آنها برگزيده است.ما در ابتدا روايت هرودوت را بازخواني مي كنيم.

 

مرگ كوروش به روايت هرودوت:

 

كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با سكاها  كه با حملات متناوب غارتگرانه خود ،زيانهاي بسياري به روستائيان مرزنشين وارد مي آوردند،عازم شرق شد.هرودوت اسم اين طوايف غارتگر را ماساژت ضبط كرده است.هرودوت مي نويسد كه در آن هنگام،زني به نام توميريس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش براي او پيامي فرستاد  و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبي دريافت نكرد.زيرا ملكه مي دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نيست،بلكه تصرف قلمرو مي باشد.پس كوروش به جنگ پرداخت و پس از عبور از رود جيحون تاخت و تاز خود را در سرزمين ماساژتها آغاز كرد.در نبردي كه با گروهي از ماساژتها رخ داد پسر توميريس به نام سپارگاپيس به دست پارسيان اسير شد و از كوروش استدعا كرد كه غل و زنجير را از او بردارند.به محض اينكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار كشت.ملكه كه از كشته شدن پسرش آگاه شد به سوي جنگ شتافت و در نبردي بسيار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسياري از سپاهيان پارسي كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.ملكه به تلافي كشته شدن پسرش،سر كوروش را درتشتی پر از خون انداخت و گفت كه اينگونه كوروش را از خونخواري سير خواهد كرد.

 

اين بود روايت هرودوت كه مرگ كوروش را در نبرد  با ماساژتها بازگوميكند.امادروغگویی های هرودوت درتاریخ نویسی بخصوص آنجاکه درموردایرانیان مینویسد برتمام صاحب نظران روشن است.بطورمثال آنجاکه تعدادنفرات ارتش خشایارشاه رابیش ازدوملیون وپانصدهزارنفرمینویسدیادروغگویی های اودرموردجنگ ماراتن که یوناییان را پیروزواقعی معرفی میکندوآن چنان دراین موردبه افسانه پردازی میپردازدکه هم اکنون جنگ ماراتن یکی از معروفترین جنگهاووقایع تاریخی است امااین شخص به اصطلاح مورخ کمترتوانسته درموردکورش دروغ پردازی کند. درمورد مرگ کورش کاملا مشخص است که اوتاریخ ننوشته بلکه موهومات خودیاافرادی دیگررانوشته است.

 روايت بعدي را از ژوستن نقل مي كنيم.

 

مرگ كوروش به روايت ژوستن:

 

روايت اين نويسنده در زمينه نوشته هاي هرودوت است و تفاوتهاي كمي با آن دارد.به روايت ژوستن پسر ملكه در جنگ اول كوروش با ماساژتها با كوروش به خاك افتاد و لشگر بزرگش از بين رفت،با اين وجود اشكي در چشمان ملكه حلقه نزد و در عوض آتش كينه در دلش شعله كشيد و به دنبال آن دامي براي كوروش گسترده او را در گردنه هاي كوهستان گرفتار كرد.شاه پارس با تمام قشونش كه دويست هزار نفر بودند نابود شد و حتي يك نفر هم جان به در نبرد تا خبر اين واقعه را برساند.

روایت این شخص هم آنچنان که مشخص است بیشتربه افسانه پردازی می ماندتاتاریخ.

 

روايت كتزياس:

 

فوتيوس از قول كتزياس پزشك دربار هخامنشي مي نويسد كه كوروش در اثر جراحاتي كه بر او وارد آمده بود در جنگ با ((دربيك ها)) كشته شد.اينها فيل هايشان را رها كردند ،اسب كوروش رم كرد و كوروش افتاد.يكي از سربازان هندي كه با دربيك ها متحد بودند،زوبيني به ران او انداخت.كوروش را به خيمه اش بردند و او در اثر زخم پس از سه روز در گذشت.

 

اين بود روايت كتزياس و ديديد كه جدا از تفاوتها همگي اين راويان مرگ كوروش را در ميدان نبرد مي دانند.تنها مورخي كه مرگ كوروش را طبيعي و در بستر دانسته است گزنفون است.قبل از پرداختن به  روايت  او لازم است مختصري در معرفي او بنويسم.

 

گزنفون كيست؟

 

 گزنفون مورخ يوناني (430 تا 352 قبل از ميلاد مسيح) و از شاگردان سقراط حكيم بود.اين شخص نوشته هاي زيادي از خود به يادگار گذاشته است.در مورد ايران اين آثار  او قابل توجه هستند.1-كتابي در مورد سفر جنگي كوروش كوچك(منظور كوروش برادر اردشير دوم است).2- بازگشت 10000 نفر كه گزارشي است عيني و مستند از ناكامي و  بازگشت 10000 سرباز اجير يوناني از قلمرو اردشير دوم هخامنشي كه در اين اثر خواندني وقايع را با جزئيات ثبت كرده است و اوضاع و احوال ايران هخامنشي در دوره اردشير دوم هخامنشي را به خوبي نشان ميدهد.3-دو كتاب كه درباره اقتصاد،تربيت جوانان و طرز مملكت داري نوشته است.اولي به اسم اكونوميكا و دومي معروف به سيروپدي(كوروش نامه) است كه سرگذشت كوروش را از كودكي تا هنگام مرگ به تاليف در آورده است و فرمانروا و انسان  ايده آل خود را در قالب كوروش بزرگ مجسم ساخته است.گزنفون قصد داشت با اين تاليف ،كتاب جمهوريت افلاطون را پاسخ داده و رد كند.این کتاب به گسترش مفهوم دموکراسی درجهان کمک شایانی کردوبعدهامبنای قوانین اساسی کشورهای غربی بخصوص آمریکاشد.

 

مرگ كوروش به روايت گزنفون (به صورت گزيده):

 

گزنفون كه 98 سال پس از مرگ كوروش مي زيسته است آورده:كوروش پير شده بود.چون هفتمين بار به پارس بازگشت ،مراسم قرباني به جاي آورد و همانطور كه عادت او بود هدايايي به اطرافيان داد.بعد شبي در خواب ديد كه موجودي برتر از انسانها به او نزديك شد و به او گفت كه آماده باش اي كوروش،زيرا به زودي نزد ايزدان خواهي رفت.كوروش از خواب بيدار شد و دانست كه پايان عمرش فرا رسيده است،از اينرو براي خداي ملي  و ديگر ايزدان قرباني كرد و از آنان سپاسگزاري كرد كه با نشانه هاي آسماني كه به او داده اند و راهنمايي ها و ياري هايي كه به او كرده اند،او را و كشورش را سعادتمند گردانيده اند و از آنها خواست تا به فرزندانش،به زنش،به دوستانش و به ميهنش سعادت ببخشند و به زندگي خود او هم پايان خوشي بدهند.كوروش پس از مراسم قرباني به كاخ خود بازگشت و در بستر به استراحت پرداخت.هنگامي كه وقت حمام رسيد خدمتگزاران آمدند و خبر دادند كه موقع شستشو فرا رسيده است.كوروش گفت ميل دارد استراحت كند.به هنگام نهار نتوانست غذا بخورد،سپس آب خواست و با لذت آب را نوشيد.فردا و پس فردا به همان حال بود.روز سوم فرزندانش را كه از پارس آمده بودند فرا خواست و دوستان خودش و داوران پارسي را هم گفت تا آمدند و هنگامي كه همه آمدند به اندرز گفتن پرداختن.سپس گفت خداحافظ،پسران عزيزم،از سوي من از مادرتان وداع كنيد،من از همه دوستاني كه در اينجا حاضرند و آنهايي كه حضور ندارند خداحافظي مي كنم.بعد دست هر يك از افرادي را كه در پيرامونش بودند فشرد و روي خود را پوشاند و در گذشت.

 





:: بازدید از این مطلب : 645
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 13 مهر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: